جاوید الا ثر
حسن خاجی
شهید حسن خاجی فرزند اسماعیل در ششم خرداد سال1345در خانواده ای مذهبی در روستای نقوسان تفرش چشم به جهان گشود.
با همان لطافت هوای کوهستان، با همان صداقت و پاکی روستایی، با همان شجاعت و ایمان کوهستانی، خو گرفت و تربیت شد .
نوجوانی او هم زمان با طلوع فجر انقلاب اسلامی بود و در مدرسه ی عشق، انقلاب و دشمنان انقلاب وسر زمین اسلامی را شناخت.
وقتی مرزهای ایران اسلامی رادر زیر چکمه های ایادی استکبار دید، خون پاکش به جوش آمد؛ لباس رزم پوشید و عازم جهاد با دشمنان خدا شد .
این فرزند برومند اسلام بیست و پنج ماه در جبهه ها،خرسند از رضایت پروردگار و امام عصرش، به رزم ایستاد و در سال 67 درمنطقه ی عملیاتی باختران، به درجه ی کمال ا نسانیت و مقام شهادت نایل آمد.
او که در دوره ی جوانی دوستانش را به راه راست سفارش می کرد و احوال خویشان را می پرسید،در احترام به بزرگان، خصوصا پدر و مادر خویش زبانزد بود.
شهید گمنام! تو یک گلزار را برای خویش انتخاب نکردی تا در بیکران دریای حقیقت سیر کنی؛ تو را گمنام نشاید نامیدن، گمنام ماییم که هستیم!
دستهای پرتوان و قدرتمند تو را که مسلسلت را به سوی دشمن نشانه رفت، می بوسم .
پاهای توانمندت را که در مرزهای اسلام گام بر می داشت و چشمان تورا که در سنگر ها دیده باز می کردند و جایگاهت را در جبهه، که با عطر تو عجین است، می بوسم و براین بوسه ها افتخار می کنم .
شهید خاجی در سال1367درمناطق عملیاتی باختران، از چشم زمینیان پنهان و هم نشین کروبیان شد. و اما ای شهید! دل های عاشق، جایگاه توست و تو از بزرگی، گمنامی؛ چون نسیمی روح بخش که نشانی ندارد اما همه جا هست.
آری قطره چون به دریا پیوست، دریا شد .
یادش جاویدان و راهش پر رهرو باد
شهد شیرین شهادت که به جامت کردند
سکه ی سلطنت عشق، به نامت کردند
رفته بودم که ز گل ، از تو نشانی گیرم
شمع و پروانه و گل ، هر سه سلامت کردند